وبلاگ جونموبلاگ جونم، تا این لحظه: 11 سال و 22 روز سن داره

خاطرات یه دخمل 13 ساله

من و من...دوست من

سلام دوستان خلاصه میگم و میرم. کارنامه عالی شدم 19.71 زیست نوزده گرفتم و یه کار خیلی بدی کردم. امروز دبیر زیستمون درس نداد حرف زد.....درس داد درس زندگی رو داد. امروز من یه جور دیگه به این دنیا نگاه میکنم.. امروز ..من عوض شدم میخونم که بفهمم میخونم که با لندن و امریکا برسم میخونم که پرفسور میکرو بیولوژی بشم. من .....تلاش میکنم و بهش میرسم. با کمک خدا هم بهش میرسم. نوزدهی رو که از زیست گرفتم تو وجودم حک میکنم. این نوزده امروز 23 اذر از هزاران بیست ارزشمند بود. دوست من همیشه تلاش کن و هدف داشته باش،ایمان داشته باش به انجا خواهی رسید،به فکر خواسته های ظاهری نباش...جوری فکر کن،جوری زندگی کن که بودنت الگو باشد.. یادت نرود ...
23 آذر 1392

تولدت مبارک

سلام دوستان خوبم. تو این روز قشنگ تولد دوست عزیزم  ریحان عسلی  جونه ریحانه  جون  ساله شد. مهمونا هم دارن میان:   برقصیم و شعر بخونیم...   کیک یادتون نره هااا   مرسی از هدیه هاتون   ریحانه  جونم ایشالله 10000ساله شی ...
21 آذر 1392

طلسم.

بالا خره طلسم شکسته شدو اومدم . خیلی خلاصه و خداحفظ.خدا بخواد امشب اگه بیکار شدم پست تصویری داریم.(خدا کنه) شنبه حالم بد بودو پروتوئین هارو درس داد. یه شنبه امپول زدمیه .دندونمو درست کردمیه و امتحان فارسیه که هیچی نخونده بودمیه.(لوراکس حرف زدنش) دوشنبه امتحان  داشتیم. سه شنبه امتحان اجتماعی و علوم فیزیک خیلی خوب(از خانوم سهرایی خیلی خوشم میاد(دبیر علوم)) چهارشنبه هنر.و ریاضی که با امتحان این چهار شنبه پدرمون در میاد. پنج شنبه جمعه ازمون قلم چی. شنبه سلول هارو درس داد.به نظرم جبر سخته....هنوز واسه امتحان چهار شنبه استرس دارم خیلییییییییی یه شنبه هم فناوری شیمی و 18 تا خمیازه من زبان و 20 شدن توی امتحانش.همچنی...
4 آذر 1392
1